ماجـــرای دوغ مجــانی...!!!
با بَکس همیشگی(مامی.مِلی.خاله جون.سپیده جون) رفته بودیم فرحزاد شام
بخوریم.
صدا زدیم قربان مِنو رو نمیاری ...؟! گفت : آااااااا...یادم رفت اومدم ، اومدم .....!
مِنو رو اورد و ما غذا سفارش دادیم ..
15 دقیقه ...20 دقیقه ...25 دقیقه ...30 دقیقه شد مامی گفت جناب ببخشید غذای ما آماده نشد ...؟!
گفت وااااااای اصلا یادم رفت شما رو بگم ....الان میگم ...!!!!
آقا یه 20 دقیقه دیگه هم موندیم غذا رو آورد ....
غذا رو که خوردیم گفتیم آقا چایی قلیون میاری..
گفت چشم میــــارم....آقا 5 دقیقه ، 10 دقیقه دیدم قلیونم نیاورد ....
مامانِ گفت عزیز من این قلیون ما چی شد...؟!
گفت آااااااا به خدا امشب شرمنده شما شدیم ، الان میارم ..5 دقیقه بعد قلیون رو آورد
تازه پرتقال سفارش داده بودیم ... 2 سیب زده بود برامون ...!!!!!
قلیونرو کشیدیم اومدیم بریم ..مامیم و خالم رفتن حساب کنن ....عصبیم بودیم شدید
فاکتور رو داد دیدیم شده 72000 .......مامیم کارت عابر بانک رو داد به یارو ...یارو زده
به دستگاه دیدیم 70000 تومن کم کرده ...!!!!
مامی گفت آقا 72000 بودا .....برگشت گفت واسه تاخیرات ایجاد شده دوغ رو واستون
مجانی حساب کردم ....!!!!!
من : اقا خیلی محبت کردین
نبوداااا ..!!!!
خواهرم(مِلی):
من » آرررررررره...راست میگیا
دوغ نخوردیم اصلا.....!
رستورانیه : جــــدی دوغ نخوردین ...پس همون 72000 تومان ....!!!
هَمَمون:
ولی خیلی خوش گذشت کلی خندیدیم تا خونه
تا چند روز سوژه شده بود این دوغ مجانی
به ما نیومده بود یه چیز مجانی بخوریم والااااااا
هی بخند و غصه را شرمنده کن*لحظه را از خنده ها آکنده کن خنده بهتر از طلاست*خنده بر هر درد بی
درمان دواست
حتما ادامه مطلب را ببینید